کرونای تاریخی و سیاسی که معجونی از ویروسهای کشنده جهل، تعصب، تمامیت خواهی، برتری جویی، بیباوری به خود، بیاعتمادی به همدیگر، عدم پذیرش تکثر اجتماعی، فرهنگی، قومی، زبانی وسیاسی، پرهیز از مدارا، عقب ماندگی فرهنگی و اجتماعی، فقر و بیکاری و….میباشد، بیمهابا “بودن” کنونی و “شدن” آینده ما را هدف قرار داده است، و جهش وار به پیش میرود.
نمیدانم داکتر عبدالله این شب و روزها در چه فکری است و این همه شور و هیجان و بیزاری از وضع موجود را چه گونه تفسیر میکند. اما واقع این است که او در آستانه یک فرصت تاریخی قرار گرفته است. او میتواند تاریخ ساز شود و یک صفحه جدیدی را در تاریخ افغانستان باز کند.
با درک اهمیت زبان و طبیعتا جایگاه و نقش زبان مادری در رشد فرهنگی و پویایی هویت جامعه ها و شکو فایی عواطف انسانی، مسئولیت و رویکرد دولت ها و فعالیت نهادهای مربوط، کاملا روشن می شود.
همه داکتر عبدالله را مرد تصمیم و به چالش کشیدن اتوریتاریزم اشرف غنی نمیدانستند. اما اینبار همه ای شواهد حکایت از این دارد که وی و یارانش مستحکم ایستاده اند.