به هر صورت اینک تمام گزینه ها از بین نرفته است: اگر بایدن به توافق صلح دوحه پایبند باشد، به زمان اعلام شده برای خروج کامل نیروهای امریکایی از افغانستان متعهد بماند و نشست استانبول به دلیل بی میلی طالبان بار دیگر به تاخیر نیفتد، شانس صلح ممکن است وجود داشته باشد.
اگر به مشابهتها و پیامدهای این دو روز خیره شویم به این نتیجه میرسیم که هشت ثور، معلول و تداوم هفت ثور است. چنانکه پدیدهای به نام طالبان معلول و تداوم هشت ثور و حضور کشورهای غربی نتیجه سیاستهای غیرانسانی طالبان است.
سیاستمداران و دولتمردان دوره بیست ساله، امریکا را عامل شکستها نشان میدهند تا ضعفها و خیانتهای خود را بپوشانند؛ در حالیکه آنها بازیگر میدان بودند و باید ناکامیها را به گردن بگیرند و پاسخ بدهند. سیاستبازان کشور برای تبرئه خود حالا بازی کی بود، کی بود؟ من نبودم را راه انداختهاند.
این روزها، برخی از تحلیلگران داخلی از نزدیک شدن روزهای خوش صلح و پایان یافتن جنگ افغانستان خبر میدهند. اما من بنابر تحلیل زیر، صلح در وضعیت کنونی را سرابی میبینم که هرگز به واقعیت بدل نمیشود.
چین به عنوان دومین اقتصاد جهان پس از آمریکا، که در بلوک دولتهای غیرغربی قرار دارد، خطری جدی برای هژمونی ایالات متحده محسوب میشود. اعلام استراتژی «چرخه دوگانه» به عنوان برنامه اقتصادی پنجساله از ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۵ نیز ضمن توسعه توان اقتصادی چین، میتواند رویکرد تهاجمیتری به سیاست خارجی این کشور در قبال آمریکا ببخشد.
سرانِ این«نظام»فاشیست، اگر عقل و درایتی دارند قبل از مدیریت«آب افغانستان» به فکر « آبروی» این کشور باشند. به جای شاخ و شانه کشیدن برای ایران، شکمِ گرسنهی مردم شان را چاره کنند.
در جامعه بدوی و قبیله سالار برای هر چیزی یک “بزرگ”و “خان” وجود دارد. حالا عده ای با ذهنیت بدوی و قبیله ای می خواهند برای “مدرنیته” ، “بزرگ” و “خانِ” تعیین کنند، نام آن را “پدر مدرنیته” گذاشته اند.
به طور کلی می توان گفت دیدگاه چین در قبال بازسازی افغانستان ناقص و خود محور بوده است. این نوع نگاه چین به افغانستان و تحولات این کشور از بعد ماهیتی برخلاف پیامدهای جدی برای امنیت منطقه و رفاه محلی بوده است.
فرهنگ تقدم منافع شخصی و گاها حزبی بر منافع و استراتژی مردمی باتلاق اصلی مردم شیعه و هزاره است که همه را از نظر سیاسی و نظامی دچار پراکندگی نموده به خاک سیاه نشانده است.