
تغییر طالبان، خواب باطل و تصوری محال است!
عده ای بدین گمانند که طالبان تغییر کرده اند، و برمبنای همین خواب باطل و تصور محال به آنان به شیوه های مختلف خوش بینی نشان می دهند.
عده ای بدین گمانند که طالبان تغییر کرده اند، و برمبنای همین خواب باطل و تصور محال به آنان به شیوه های مختلف خوش بینی نشان می دهند.
واقعن حکومت چه سیاستی را دنبال می کند؟ دنبال چه است؟ چراکه همه می دانیم؛ در مقابله با چهارتا کوهی آفتاب مهتاب ندیده، قطعن و بلاشک نیروی اردوی زمینی و هوایی افغانستان توان مواجهه و رویارویی را به بهترین وجه ممکن در وقت تهاجم دارند، ولی این بازی موش و گربه چه خروجی خواهد داشت؟
مشکل ما با طالبان فقط در مورد امور مذهبی نیست: بلکه در تمرکز و عدم تمرکز قدرت است که به صورت فشرده در سطور آتی تحلیل شده است …
بازتاب انتشار فایل صوتی معاون ریاستجمهوری که در آن نمایندهی بادغیس را به اتهام خیانت، به جهنم تهدید میکند، عالی بوده است. همه آن را ستودهاند؛ گویا آن فریادِ ” خائن به جهنم روانت میکنم.” فریاد تمام مردم افغانستان بوده است. اما چرا؟
بحران افغانستان راهحل نظامی ندارد. این مهمترین درسی است که از تحولات دو دهه اخیر در افغانستان میتوان آموخت.
ما تافتهای جدابافته ایم. نه این که خود را چنین ببینیم که ما را چنین میبینند. اقدامات انتحاری علیه ما در ساحههایی چون کورسهای تعلیمی، شفاخانههای نسایی ولادی، مکتب نسوان نشان میدهد که ارادهای جدی برای حذف فیزیکی ما از نوع نسلکشی وجود دارد. یک رویکرد داعشی- چه از سوی داعش یا غیر آن- علیه ما وجود دارد و میدان شاهد آن است.
بیشتر تحلیلگران سیاسی معتقدند که جنگ در افغانستان بخاطر “قدرت” است. اما هزاره ها در قدرت نقش فعالی ندارند. از این روی، خوب است که طالبان به حوزه نفوذ هزاره ها وارد نشود و ولسوالیهای هزاره نشین را دست نیازد. زیرا آنها در قدرت نقشی ندارند، تا مانعی برای تصاحب قدرت توسط طالبان محسوب گردد.
آمریکا بعد ازحمله نظامی و سرنگونی “امارت اسلامی” برای ما یک “جمهوری اسلامی” را بنا نهاد. مردان بیکفایت و اکثرآ بیکار و فاقد دانش و تجربه سیاسی را از اروپا و امریکا جمع کرد و با فرمانده های مجاهدین که حتا گاهی فاقد سواد عادی بودند چه رسد به سواد سیاسی، اقتصادی و دولتمداری، خواستند یک نظام متکی به دموکراسی و عدالت اجتماعی را مستقر سازند.
صدای پخششدهٔ محمد عمر داوودزی بخشی از مسألهٔ اساسی ما در این کشور است که پیوسته انکار و کتمان میشود. موضوع شفاف و سادهیی دارد. جنگ طالب، تنها جنگ بر بنیاد سودای دین نیست. دعوای قوم و جغرافیا نیز است. همانگونه که مطالبهٔ قدرت در این کشور همواره با دو کد اساسی همراه بوده است: اسلامیت و افغانیت.
طالبان در برخی از مناطق تحت سلطه خود اعلام کردهاند: کسانی که با شیخ هبت الله بیعت نکنند و به او ایمان نداشته باشند، مسلمان نیستند، هرچند کلمه بگویند، نماز بخوانند و روزه بگیرند.