هرچند در شرایط بحرانی و اضطراری کنونی و فضای پرتهاجم و بیتفاهم فعلی، تمامِ مردم افغانستان در وضعیت آشفتگی و فروپاشی قرار گرفتهاند؛ اما اقلیّت قومی ـ مذهبی شیعه و هزارهای این سرزمین در وضعیتِ وخیمتر از دیگران قرار دارند و عملاً میان مرگ و زندگی/بقا و فنا در نوساناند.
مساله اینجاست که تعهد طالبان به عدم همسایه آزاری تا چه میزان می تواند درست و قابل باور باشد. در این راستا کشورهایی مثل پاکستان، روسیه و دیگر کشورهای منطقه اگر این ادعای طالبان را باور کنند، به نوعی با آبروی خود قمار کرده اند!
طالبان از حکومت داری ( آنهم در قرن ۲۱) چیزی نمیداند پایه های استحکام طالبان بر سینه جنگ و ستیز بنا نهاده شده است این گروه در میدان صلح، مصالحه، مذاکره، ارائه ارزشها، حکومت داری، سیاست و کیاست، توسعه و بالنده گی، هنر و استعداد، عقل گرایی و واقع گرایی، اندیشه و علم و… هیچ چیزی در چانته ندارند!
ترس از این است که یک فریب بزرگ در میدان جنگ افغانستان در جریان باشد.
اخیرا شنیده مى شود که پیشروى هاى سریع طالبان حتى خودشان را نگران و مشکوک و محتاط کرده.
دیگرانی که عقل دارند موشک بالستیک آزمایش میکنند و پیام آن را دوستی و امنیت برای منطقه اعلام میکنند اما دیوانه ما در افتتاح سد کمال خان تفوه کرد که پس از این آب را به قیمت نفت به ایران میفروشد.
افغانستان اکنون با تصرفات طالبان بار دیگر در صدر اخبار مهم منطقهای و جهانی قرار گرفته است. در چنین شرایطی سیاست خارجی مداخلهجوی ترکیه برای ادامه حضور در افغانستان بدون افزایش تعداد نیروهای نظامی خود را باید یک رویکرد خطرناک برشمرد که پوششی برای ترانزیت و انتقال گروه های افراطی وابسته خود از لیبی و سوریه به افغانستان است.
نیروی نظامی ۵۰۰ نفره ترکیه در افغانستان در حال حاضر حتی قادر به حفظ جان خود در مقابل طالبان نیز نخواهند بود تا اینکه بخواهند اداره و امنیت میدان هوایی کابل را بر عهده بگیرند. بنابراین تنها راه دولت اردوغان برای حفظ خود در افغانستان و تحقق سیاستگذاری خارجی ستیزهجوی خود در این کشور، اعزام گروه های افراطی به افغانستان خواهد بود تا با کمک آنان بتواند به اهداف سیاست خارجی خود دست یابد.
به هر صورت آنچه که اکنون در کشور جریان دارد ممکن است در مدّت اندکی تبدیل به یک جنگ داخلی تمام عیار شود و حوادث سیاه و تلخ دهه هفتاد تکرار گردد و تر و خشک را بسوزاند. تنها راه جلوگیری از جنگهای داخلی، مهار تمامیتخواهی و غرور طالبان و چوکی پرستی هیأت حاکمه میباشد.
با توجه با تجربه که از شوروی و امریکا دو ابر قدرت شرق و غرب در تاریخ معاصر کشور ما بدست آمده است؛ برای مردم ما درسی است که باید دانست: تا ملتی افغان خود با رسیدن به اتحاد ملی، از استقلال سیاسی و حاکمیت ملی خویش دفاع نکند هیچ قدرتی استعماری و اشغالگر نسخه ای شفا بخشی برای این سرزمین نخواهد بود.
این زمان هنگامه سخت انتخاب است که مردم و دولت با ندانمکاری به دام طالبان بیفتند، یا با رشادت و قربانی دادن جان و مال، جمهوری نیم بند را به امید روزهای بهتر محافطت نمایند!؟