ساختمان شیک و زیبای که توالتهای خوب و مدرن دارد، اما ساکنان جدیدش ترجیح میدهند که صحراگشت بروند و در زیر درختان و کنار خیابانهایش ادرار و غایطه کنند. کاملا تهی از زن و دختر. تا پیش از ورود این تازهواردان همه کت و شلوار میپوشیدند، اما با عوضشدن سیاست، یونیفورم ساکنان این ساختمان نیز عوض شده است. یونیفورم جدید، ریشهای انبوه و عمامه است.
این گروه نگاهشان به دین و مذهب بیشتر ابزاری و استفاده جویانه است و سیاست زن ستیزانه آنها نسبت به زنان نیز حاکی از فقر سواد و دانش دینی آنها می باشد که تنها برای دهاتی ها و افراد فریب خورده طالبان قابلیت کاربردی دارد و برای جامعه تحصیل کرده کابل و سایر شهرهای کنونی افغانستان که صدها و هزاران تحصیل کرده، استاد دانشگاه، پروفیسور و شاعر و ادیب دارد، قابل قبول و استدلال نیست.
پس از چهل و سه سال آشوب و آشفتگی و لشکرکشیهای خارجی و جنگهای دنبالهدار داخلی، اینک مردم افغانستان به معنای دقیقِ کلمه «خاکسترنشین» هستند. از اقتصاد و تولید و رفاه و رونق و دانش و توسعه و آبادانی و فرهنگ و صحت و شغل و امید به آینده و … در این سرزمین خبری نیست.
وضعیت نومیدکنندهیی است. مقاومت نیرو نگرفت. شکمگندههای مدعی آن، درگیر رقابتهای شخصی شدند. آنها هر کدام به طریقی بار حقارت همدستی با آن لجن تاریخ را بر شانه برداشتهاند.
در این سندرم، مردم و ملت یک کشور از گروهها، بزرگان و زمامداران خود بیمهری، جفا و حتی ظلم میبینند اما نه تنها تنفری نسبت به مجرمان پیدا نمیکنند بلکه به آنان تمایل نیز نشان میدهند.
تا پیش از به قدرترسیدن طالبان در افغانستان، داعش کمتر مجالی برای مانور و سربازگیری در افغانستان داشت. گهگاهی سروکله این گروه در ننگرهار و برخی ولایات دیگر پیدا میشد، اما تهدید جدی محسوب نمیگردید.
طالبان هیچ گاهی مذهب حنبلی نداشتهاند، نه در این دور و نه در آن دور. حنفی بودند و هستند. اما آنچه درد سرساز است گرایش فقهی شان نیست، بلکه گرایش کلامی شان است.
بلوکه شدن ذخایر ارزی یک کشور، افزون بر این که تاثیر منفی روی اقتصاد همان کشور میگذارد، از اعتبار اقتصادی و تجاری آن کشور نیز در سطح بینالملل میکاهد.